عکسی رومانتیک از دو آخوند عاشق !





آشنایی با کا گ ب - سازمان اطلاعات و امنیت شوروی


کا گ ‌ب

کا گ ‌ب (فارسی:کِی‌جی‌بی ، روسی КГБ و انگلیسی: KGB) مخفف نام اداره اطلاعات و امنیت اتحاد جماهیر شوروی سابق است.

نام کامل کا گ ب، به زبان روسی Комите́т Госуда́рственной Безопа́сности به معنای کمیته امنیت دولتی است.

کا گ ب در سال 1953 از ادغام وزارت امنیت دولتی و وزارت امور داخلی پس از مرگ ژوزف استالین رهبر وقت شوروی تشکیل شد.

کا گ ب یک نام کلی برای فعالیتهای سرویس اطلاعات شوروی سابق، پلیس مخفی آن کشور و آژانس اطلاعاتی (جاسوسی) شوروی بود که با پیوستن "م ک و د" سازمان اطلااعات داخلی شوروی به "م و د" سازمان اطلاعات وزارت کشور شوروی به سال ۱۹۵۴ تاسیس شد در فاصله سال‌های ۱۹۵۴ تا ۱۹۹۱ (زمان سقوط شوروی) فعالیت داشت.

بدنبال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ کا گ ب جای خود را به اف اس بی (سرویس ضدجاسوسی روسیه) داد، منتقدان عقیده دارند که این تغییر تنها در نام این سرویس است و کا گ ب همچنان به فعالیتهای پشت پرده خود ادامه میدهد.

ولادیمیر پوتین رئیس جمهور سابق و نخست وزیر فعلی روسیه از اعضای پیشین کا گ ب بوده‌است .


کارتون - مدیریت مدارس به حوزه های علمیه واگذار میشود !



کاری از آریا



آشنائی با موساد - سازمان اطلاعات خارجی اسرائیل

موساد

سازمان اطلاعات و وظایف ویژه (موساد) (به عبری: המוסד למודיעין ולתפקידים מיוחדים) نام سازمان اطلاعاتی خارجی اسرائیل است. جمع آوری اطلاعات و خنثی سازی فعالیت‌های تروریستی از اقدامات این سازمان مخفی میباشد. این سازمان در فعالیتهای خود جنبه مخفیانه کار کردن را رعایت مینماید. در رابطه با زمینه‌های مختلفی که توسط این سازمان مورد رسیدگی قرار می‌گیرد، می‌توان از روابط مخفیانه‌ای که کمک زیادی به عقد قراردادهای صلح بین اسرائیل و کشورهای مصر و اردن داشته‌است، قضیه اسرا و مفقودین، تکنولوژی، پژوهش و تحقیق را نام برد.

این سازمان در اول آوریل سال ۱۹۵۱ تشکیل شد. موساد توسط نخست وزیر وقت اسرائیل، دایوید بن گورین تأسیس شد. او هدف آن را اینگونه اعلام کرد:« برای کشور ما که از ابتدای تأسیس تحت فشار دشمنانش قرار داشته‌است، اطلاعات به عنوان خط مقدم دفاع ضروری است و ما باید به خوبی بیاموزیم و بدانیم که در اطرافمان چه می‌گذرد. »

دولت اسرائیل مأموریت گردآوری اطلاعات، تجزیه و تحلیل اطلاعات وانجام عملیات مخفیانه ویژه در خارج از خاک اسرائیل را، به عهده موساد واگذار کرده ‌است. گفتنی است که دفتر اصلی موساد در تل آویو میباشد ، این مؤسسه در برآوردهای اخیر دارای ۱۲۰۰ نفر کارمند دفتری ست . موساد یک سازمان کشوری است که دستورات خود را از رهبران کشور اسرائیل دریافت مینماید و هدف فعالیتهای آن، پاسخ گوئی به نیازهای متغیر اطلاعاتی و عملیاتی میباشد.

هویت مدیران ارشد بخش‌های داخلی موساد معمولاً جزو اسرار حکومتی تلقی می‌شود. اما هویت روسای موساد همواره اعلام میگردد. در مارس سال ۱۹۹۶ دانی یاقوم به جای رئیس قبلی این مؤسسه شبتای شاویت که در ۱۹۹۶ استعفاء داده بود، مدیر موساد شد. از ژانویه ۲۰۱۱ میلادی، ریاست سازمان اطلاعات و وظایف ویژه (موساد) به عهده تامیر پاردو سپرده شده‎است.

تاریخچه

بلافاصله پس از برپایی کشور اسرائیل، داوید بن گوریون نخستین نخست وزیر اسرائیل، نظر خود را در رابطه با برپائی چهارچوب هائی کشوری برای نهادهای اطلاعاتی، که در زمان پیش از برپائی کشور اسرائیل فعال بودند، ابراز داشت. در ۷ ژوئن ۱۹۴۸ داوید بن گوریون، نخست وزیر اسرائیل، دو نفر را به ملاقات با خود فرا خواند:

رئوبن شیلواخ (که یکی از افراد بخش سیاسی آژانس یهود بود) ، ایسر بئری (ایسر بیرنتسوایگ، ملقب به «ایسر بزرگ») که عملاً مدیریت «شای» را بعهده داشت و اخیراً جایگزین «داوید شاالتی ال» شده بود) نتیجه اولیه این ملاقات تعیین حیطه نهادهای اطلاعاتی کشور نو پای اسرائیل بود. در نهایت به وسیله هاگانا یک سازمان سری ویژه تشکیل شد که دفتر اطلاعات موسوم به شای نام گرفت. در سال ۱۹۳۷ نیز هاگانا سازمان «موساد لیالیفی بیت» (به معنی دفتر مهاجرت) را تشکیل داد. سازمان اطلاعات اسرائیل در سال ۱۹۵۱ وقتی که برای اولین بار به صورت رسمی اعلام موجودیت کرد، این اسم را داشت و شبکهٔ جاسوسی آن نیز از آن زمان موساد نامیده می‌شوند.


حکم تشکیل موساد

حکم داوید بن گوریون که در آن فرمان برپائی موساد را چنین صادر نموده‌است:
«محرمانه»
۲۲ ماه عبری کیسلو سال ۵۷۱۰
۱۳ دسامبر ۱۹۴۹
مخاطب: وزارت خارجه از : نخست وزیری
طبق اوامر من، سازمانی به منظور تمرکز و هماهنگی فعالیتهای سرویسهای اطلاعاتی کشور (بخش اطلاعات ارتش، بخش سیاسی وزارت خارجه، سرویس اطلاعات کل و غیره)، برپا می‌گردد. وظیفه سازماندهی موساد را بر عهده رئوبن شیلوخ، مشاور امور ویژه در وزارت خارجه، گذاشته و وی را به ریاست این سازمان منصوب مینمایم. روبن شیلوخ تحت فرمان من بوده، طبق اوامر من فعالیت نموده و گزارشات کار خود را بصورت دائم به من ارائه خواهد داد، لاکن از نظر اداری، مقر اداره اش در چهارچوب وزارت خارجه، خواهد بود. به ر.شیلوخ و مدیریت وزارت خارجه دستور داده‌ام که بدین منظور برای سالهای ۱۹۵۱ – ۱۹۵۰ چهارچوبی برای استخدام و اشتغال افراد وبودجه‌ای در حدود ۲۰۰۰۰ لیره اسرائیلی پیشنهاد نمایند، تا مبلغ ۵۰۰۰ لیره اسرائیلی از آن بودجه صرفاً با تأئید قبلی من، صرف عملیات ویژه گردد.
از شما درخواست می‌شود که این بودجه را به بودجه وزارت خارجه برای سالهای ۱۹۵۱ – ۱۹۵۰، اضافه نمائید.
(امضأ) د. بن گوریون

وظایف موساد

کشور اسرائیل مأموریت گردآوری اطلاعات، تجزیه و تحلیل اطلاعات وانجام عملیات مخفیانه ویژه در خارج از اسرائبل را، به عهده موساد واگذار نموده است. در طی سالیان گذشته، سازمان اطلاعات و وظایف ویژه - موساد حریم وظایف خود را گسترش داده‌است. وظایف محوری موساد در زمینه‌های مشروح ذیل اعلام شده‌است:

گرد آوری مخفیانه اطلاعات در خارج از خاک کشور اسرائیل.
خنثی سازی تلاشهای کشورهای متخاصم برای تهیه و تولید تسلیحات غیر متعارف ویا دستیابی به آن.
خنثی سازی عملیات تروریستی علیه اهداف اسرائیلی و یهودی درخارج از خاک اسرئیل.
توسعه روابط مخفیانه ویژه، سیاسی و غیره، در خارج از خاک اسرائیل و حفظ این روابط.
آوردن مهاجرین یهودی به کشور اسرائیل، از اماکنی که امکان مهاجرت یهودیان از آنجا به اسرائیل، توسط سازمانهای مهاجرتی معمولی اسرائیل، وجود ندارد.
بدست آوردن اطلاعات استراتژیکی، سیاسی و عملی.
انجام عملیات ویژه در خارج از خاک اسرائیل .

بخش‌های موساد

موساد دارای ۸ بخش اصلی است. جزئیات سازمانهای داخلی، کارمندان، مراکز فعالیت و روسای آنها همگی جزو اسرار محرمانه کشور اسرائیل است. بخش جمع آوری اطلاعات: بزرگ‌ترین بخش موساد است و مسئولیت عملیات جاسوسی را برعهده دارد.

بخش همکاری و اقدام سیاسی (وادات): فعالیت‌های سیاسی و همکاری با سرویس‌های اطلاعات خارجی کشورهای دوست اسرائیل را انجام می‌دهد. اعضای کمیته وادات عبارت‌اند از اشخاص زیر:
مدیر سازمان اطلاعات نظامی موسوم به آمان
مدیر سازمان اطلاعات داخلی شین بت
مدیر سازمان امنیت عمومی شاباک
مدیر مرکز مطالعات راهبردی و برنامه‌ریزی وزارت امور خارجه (این مرکز در زمینه جاسوسی سیاسی یا دیپلماتیک تخصص دارد)
مدیر بخش عملیات ویژه پلیس موسوم به ماتام
مشاوران خصوصی نخست وزیر در امور سیاسی، نظامی، امنیتی و مبارزه با تروریسم

بخش عملیات ویژه (متساوا): ترورهای بسیار حساس کسانی که دشمنان کیان اسرائیل تلقی می‌شوند و اقدامات شبه نظامی دقیق و پروژه‌های ربودن «افراد خاص» بر عهدهٔ آن است.

بخش تبلیغات و ضد تبلیغات : مسئول اجرای جنگ روانی، تبلیغات و عملیات فریب می‌باشد.

بخش تحقیقات : مسئول تولید اطلاعات نظیر گزارش‌های روزانه، خلاصه وضعیت‌های هفتگی و گزارش‌های مشروح ماهانه.

بخش تکنولوژی : مسئول توسعه فناوری‌های پیشرفته برای پشتیبانی فنی از عملیاتهای گسترده موساد است.

عملیات‌ها

عملیات‌های موفق
ربودن و انتقال مخفیانه مردخای وانونو در کشور ایتالیا توسط کماندوهای ویژه موساد در سال ۱۹۸۶ به دلیل افشای اطلاعات محرمانه کشور اسرائیل مبنی بر ساخت بمب اتم در نیروگاه اتمی دیمونا.
ترور شیخ احمد یاسین رهبر معنوی سازمان حماس در تاریخ ۲۲ مارس ۲۰۰۴. قابل ذکر است این قتل واکنش‌های جهانی را برانگیخت و در این راستا رای‌گیری برای صدور قطعنامه‌ای در شورای امنیت نیز انجام گرفت که با ۱۱ رای موافق ۳ رای ممتنع و وتوی آمریکا از تصویب باز ماند.
ترور عبدالعزیز رنتیسی رهبر جدید سازمان حماس به همراه دو تن از همراهانش، در حملهٔ دیگر در کمتر از یک ماه بعد از قتل شیخ احمد یاسین. در این حادثه عده‌ای نیز زخمی شدند.
بمب گذاری در خودروی عزالدین شیخ خلیل (عضو بلندپایه حماس) در ماه سپتامبر سال ۲۰۰۴، در شهر دمشق در کشور سوریه که منجر به قتل وی و زخمی شدن ۳ تن دیگر شد.

شایعات و اتهامات

موساد متهم به دخالت در بمب‌گذاری در یک خودرو در تاریخ ۱۳ دسامبر ۲۰۰۴ میلادی در دمشق می‌باشد که باعث مجروح شدن سه نفر شد. هدف از این بمب‌گذاری قتل یکی از اعضای سازمان حماس بود. مقامات اسرائیل این اتهام را رد می‌کنند.

این سازمان در بهمن ۱۳۸۵ توسط برخی رسانه‌های آمریکایی و انگلیسی متهم به ترور اردشیر حسین‌پور، یکی از دانشمندان هسته‌ای ایران شد. روزنامه اسرائیلی هاآرتض، اردشیر حسین‌پور را یکی از دانشمندان بنام جهانی در زمینه الکترومغناطیس نامید. مقامات ایران گفتند که اسرائیل از اشراف اطلاعاتی قابل توجهی در ایران برخوردار نیست و ترور وی توسط موساد را تکذیب کردند و دولت اسرائیل در برابر این اتهامات سکوت کرد.حسین پور به گفته دولت ایران بر اثر گازگرفتگی در منزل جان سپرده بود.

روسای موساد

رئوبن شیلواخ (۱۹۵۲ - ۱۹۴۹)
ایسر هرئل (۱۹۶۲ - ۱۹۵۳)
مثیر عمیت (۱۹۶۸ - ۱۹۶۳)
تسوی زامی (۱۹۷۴ - ۱۹۶۸)
ایتسخاک خوفی (۱۹۸۲ - ۱۹۷۴)
ناخوم ادمونی (۱۹۸۹ - ۱۹۸۲)
شبتای شاویت (۱۹۹۶ - ۱۹۸۹)
دانی یاتوم (۱۹۹۸ - ۱۹۹۶)
افرائیم هلوی (۲۰۰۲ - ۱۹۹۸)
مئیر داگان (۲۰۱۱ - ۲۰۰۲)
تامیر پاردو (ژانویه ۲۰۱۱)


پوستر - اعدام ها را متوقف کنید .


کارتون - شباهت ادیان و مذاهب به یکدیگر





عکس – پول یارانه ها کجا میرود ؟




خامنه ای بعد از انقلاب مردم تونس به چه فکر میکند ؟



کارتون - شیشه عمر احمدی نژاد !




عکس تعدادی از سربازان گمنام امام زمان در حال پیدا کردن سولاخ امنیتی نظام !


این فیلم توسط خود بازجویان بصورت مخفیانه گرفته شده است

کل فیلم با فرمت RealPlayer حجم 21 مگابایت

http://images.indymedia.org/imc/uk/iran_full_edit_smalldownl.rm





فهیمه دری نوگورانی زن سعید امامی (اسلامی)
در فیلم میبینید که آنقدر به کف پایش شلاق زده اند که نمیتواند بدرستی راه برود



“احمد شیخها” معروف به “احمد نیاکان” مشهور به “تفتازانی”؛
و فهیمه دری نوگورانی زن سعید امامی (اسلامی)
در اینجا بازجویان با هم چانه میزنند که زن سعید امامی 50 ضربه شلاق بخورد یا 70 تا یا بیشتر یا اقرار کند که به اسراییل رفته و روابط نامشروع ( با مصطفی کاظمی و دیگران) داشته و ...



با دایره مشخص شده : “علی اکبر باوند” معروف به “مجتبی بابایی” مشهور به “امیری”؛



ایستاده سمت چپ : “جواد عباسی کنگوری” معروف به “آزاده” مشهور به “آملی”؛
نشسته : فهیمه دری نوگورانی زن سعید امامی (اسلامی)
ایستاده سمت راست :“احمد شیخها” معروف به “احمد نیاکان” مشهور به “تفتازانی”؛
در اینجا بازجویان میخواهند زن سعید امامی را به اطاق شکنجه ببرند و فهیمه نوگورانی به
آنها التماس میکند



ایستاده سمت راست :“جواد عباسی کنگوری” معروف به “آزاده” مشهور به “آملی”؛
در اینجا بازجویان میخواهند زن سعید امامی را به اطاق شکنجه ببرند و فهیمه نوگورانی به آنها التماس میکند



نشسته از پشت سر:“جواد عباسی کنگوری” معروف به “آزاده” مشهور به “آملی”؛
نشسته روبرو:فهیمه دری نوگورانی زن سعید امامی (اسلامی)




نشسته از پشت سر:“جواد عباسی کنگوری” معروف به “آزاده” مشهور به “آملی”؛
نشسته روبرو:فهیمه دری نوگورانی زن سعید امامی (اسلامی)
در فیلم میبینید که جواد آزاده زن سعید امامی را ماده سوسک خطاب میکند و دایما وی را با دمپایی میزند



یکی از ماموران تاریخ مصرف گذشته وزارت اطلاعات



یکی از ماموران تاریخ مصرف گذشته وزارت اطلاعات



یکی از ماموران تاریخ مصرف گذشته وزارت اطلاعات



یکی از ماموران تاریخ مصرف گذشته وزارت اطلاعات



مصطفی موسوی ( کاظمی ) از معاونان و کارمندان ارشد وزارت اطلاعات و همدست و
معاون سعید امامی درانجام قتلهای زنجیره ای



سعید امامی ( اسلامی ) معاون امنیتی و قائم مقام و مشاور ویژه وزارت اطلاعات
فرمانده عملیات و سرپل قتلهای زنجیره ای



سعید امامی ( اسلامی ) معاون امنیتی و قائم مقام و مشاور ویژه وزارت اطلاعات
وفرمانده عملیات و سرپل قتلهای زنجیره ای



قبرسعید امامی ( اسلامی ) معاون امنیتی و قائم مقام و مشاور ویژه وزارت اطلاعات و
فرمانده عملیات و سرپل قتلهای زنجیره ای
-

کارتون – محمد خاتمی و قبرستان خاوران




نقش سازمان نایاک در لابی گری برای جمهوری اسلامی


حسن داعی - تارنمای شورای ملی آمریکائیان ایرانی (نایاک) مقاله ای به زبان انگلیسی درج کرده که عنوان آن چنین است: "جنبش راه سبز (جرس) فعالیت های مدنی نایاک را مورد ستایش قرار میدهد." طبیعتا خوانندگان آمریکائی با خواندن مقاله نایاک تصور میکنند که گویا جنبش سبز نایاک را تأیید کرده است. مقاله ایکه نایاک به آن اشاره میکند توسط آقای اشکبوس طالبی نوشته شده که فرزند ایشان از بینانگذاران و اعضای هیئت مدیره نایاک بوده است. نام مقاله نیز "روانشناسی گروهی از ایرانیان مقیم خارج" است.

اگرچه مقاله آقای طالبی حاوی توهین های مکرر به هموطنان مقیم آمریکاست و بیشتر به عقده گشائی نزدیک است تا یک مقاله تحلیلی یا کارشناسی، اما چاپ این مقاله توسط جرس عملی است شایسته زیرا زمینه را برای بحث و گفتگو در مورد یکی از سوژه های مورد بحث جامعه ایرانی در خارج از کشور و بخصوص آمریکا باز میکند. ضرورت این بحث هنگامی بیشتر میشود که آقای تریتا پارسی رئیس سازمان نایاک، ضمن فعالیت گسترده خود در کنگره آمریکا، بارها و بارها خود را به جنبش سبز متصل کرده است و حتی در سخنرانی دوم دسامبر خویش در دانشکده حقوق واشنگتن، به عموم حضار اعلام کرد که فعالیت های ایشان با جنبش سبز هماهنگ میباشد و خودشان نیز با رهبران سبز در تماس هستند و نام یکی از شخصیت های وابسته به جنبش را نیز اعلام کردند.

مقاله آقای طالبی شامل دو بخش است: قسمت اول تعریفی از تاریخچه و فعالیت های نایاک و قسمت دوم حمله و ناسزای ایشان به کسانی که نایاک را مورد انتقاد قرار داده اند. متاسفانه ایشان هم در مورد تأسیس و فعالیت نایاک اطلاع درستی ندارند و هم اینکه در حمله به منتقدان نایاک، حقیقت را نمی گویند.

منتفدان نایاک

آقای طالبی در مقاله خود اینطور وانمود میکنند که ریشه انتقادات از نایاک را بایستی در مشکل روانشناسانه انتقاد کنندگان جستجو کرد و گویا عده ای مجاهد و سلطنت طلب ورشکسته که از پیشرفت های نایاک به خشم آمده اند به میدان آمده و با تهمت پراکنی علیه این سازمان، آب را گل آلود کرده اند. ایشان می نویسند:

" واکنش ها به موفقیت های نایاک
این فعالیت ها و حضور موثر نایاک در صحنه سیاسی امریکا واکنش های طبیعی فراوانی را باعث شد که همگی از نظر روانی توجیه پذیرند. سلطنت طلبان بیش از دیگران واکنش نشان دادند البته با شانتاژ سیاسی، کمپین ترساندن ایرانیان از نایاک که نایاک حقوق بگیر جمهوری اسلامی است و برای جمهوری اسلامی لابی ميکند... این رفتارها و پرخاشگریها از طرف هموطنان سلطنت طلب طبیعی به نظر میرسد چون تهمت زدن و ترور شخصیت نشانه شکست است و ازمنطق و حقیقت گویی و پروژه دموکراسی خارج است.

اما مجاهدین چرا؟ آنها که خود را انقلابی و یگانه آلترناتیوابدی جمهوری اسلامی جا میزنند و قاعدتاً بر اساس مدعیاتشان باید از بهم پیوستگی و سازمان یافتگی ایرانیان مهاجر خوشحال باشند و بزعم خودشان نباید از چند صدایی آزرده شوند! برایم تعجب آور بود که چگونه این گروه "خوشنام متحد صدام!" شمشیر از رو بسته اند و انگار که کفر و معصیتی بوقوع پیوسته چرا که این گروه تازه وارد زیر پرچم "خلق قهرمان" سینه نمی زنند و شوربختانه به شیوه ای دیگر می اندیشند وآنها نیز دست و پا زدند که از سلطنت طلب ها عقب نیفتند و گوی سبقت ببرند. نا سزا گویی و تهمت را بجایی رساندند که ای دل غافل بیاید و بدانید که نایاک غیر قانونی است چون برای جمهوری اسلامی لابی میکند."

اظهارات آقای طالبی هم توهین به هموطنان مقیم آمریکاست و هم ادعائی است خلاف واقعیت. انتقاد به نایاک و بحث در مورد این سازمان از هنگامی آغاز شد که کارفرمای آقای پارسی یعنی باب نی در سال 2006 تحت تعقیب قضائی قرار گرفت و بجرم رشوه گیری و فساد روانه زندان شد. یکی از جرم های ایشان دریافت رشوه از دو قاچاقچی مقیم لندن بود که در صدد خرید یک هواپیمای تشریفاتی برای رهبر جمهوری اسلامی بودند. از خوانندگان عزیز درخواست میکنم که به این دو آدرس اینترنتی مراجعه فرمایند تا همه اسناد و مدارک مربوط به اظهارات من در این مقاله را مشاهده فرمایند.

سایت وابسته به کمیته آمریکائیان و ایرانیان پیشرو (فارسی و انگلیسی)

سایت شخصی من به دو زبان: http://www.iranianlobby.com/

با افشای روابط باب نی با اینگونه محافل، سوال و پرسش در مورد دستیار ایرانی ایشان یعنی آقای پارسی نیز در میان ایرانیان و آمریکائیان بالا گرفت. اولین ایرانی که من یادم هست در مورد آقای پارسی مقاله ای نوشت هنرمند بزرگ کشورمان آقای پرویز صیاد بود که در 15 دسامبر 2006 منتشر نمود.
از آنزمان تا کنون، بسیاری از هموطنان با گرایشات سیاسی مختلف به انتقاد در مورد نایاک پرداخته اند که یکی از این شخصیت ها هنرمند کشورمان آقای محسن مخملباف از رهبران جنبش سبز هستند که در مصاحبه با روزنامه واشنگتن تایمز اظهار داشته اند که از نظر ایشان آقای پارسی برای جمهوری اسلامی لابی میکند.

به این جمع میتوان دهها نویسنده و روزنامه نگار آمریکائی را اضافه کرد و به سیاستمداران رسید. سناتور جان کایل در نامه ای که اخیرا به وزیر دادگستری نوشته از ایشان درخواست کرده است تا در مورد ارتباطات نایاک با جمهوری اسلامی و لابی آنان تحقیق کند. اظهارات نماینده کنگره مارک کرک و چندین نماینده دیگر را نیز به این لیست اضافه کنید. آقای طالبی سپس نوک حمله را متوجه من میکند و با همان لحنی که دیگر هموطنان را خطاب کرده می نویسد:

" تازگیها آقایی از آریزونا با نام مستعار "داعی" که خود را نویسنده و خبرنگار میداند به دستگاه امنیتی امریکا چشمک میزند که ای کجایید خفته در هتل ها! نایاک غیر قانونیست و برای جمهوری اسلامی لابی میکند. بگیرید آنها را ببندید و شلاق و حد بزنید که پا از گلیم بیرون نهاده اند . معنی خودمانی این حرف این است که ای امنیتی های امریکا چرا کاری نمیکنید؟ و ای ایرانیهای هموطن ببینید که این نایاکیها برای جمهوری اسلامی کار میکنند و ما با جمهوری اسلامی میجنگیم. آنهارا را لو بدهید و بهFBI بسپارید."

من بیش از سه سال است که در مورد شبکه لابی جمهوری اسلامی در آمریکا و بخصوص آقای پارسی و نایاک مطلب می نویسم و همین تازگیها نیست که شروع کرده ام. آقای طالبی برای آنکه مرا زیر علامت سوال ببرد میگوید که من اسم مستعار دارم. نام من حسن داعی الاسلام است که در مقالات انگلیسی ام بطور کامل از آن استفاده میکنم و در مقالات فارسی آنرا به حسن داعی کوتاه کرده ام. روی وبسایت انگلیسی ام نیز نام کامل خود را با حروف درشت نوشته ام. اگر قرار بر اسم مستعار بود حتما نامی انتخاب میکردم که باب روز باشد نه حسن داعی.

من به مقامات امنیتی آمریکا نیز چشمک نمیزنم. این سناتور ایالات متحده جان کایل است که از وزیر دادگستری چنین تقاضائی کرده است. تقاضای سناتور کایل نیز پس از انتشار اسناد داخلی خود نایاک بود که توسط دادگاه انجام گرفت. دو تن از مقامات سابق اف بی آی و ضد جاسوسی نیز پس از مطالعه این اسناد به روزنامه واشنگتن تایمز گفته اند که ازنظر آنان آقای تریتا پارسی برای جمهوری اسلامی و بطور غیر قانونی لابی میکند. مراجعه به مقامات نیز بیشتر زیبنده نایاک است. پس از چاپ مقاله ای از من در سال 2008 که به رابطه نایاک با بیناد اعانه ملی آمریکا اشاره داشتم، خانم دخی فصیحیان که مدیر اجرائی نایاک بود در یکی از ایمیل های خود به آقای پارسی میگوید که با مسئولان این بیناد صحبت خواهد کرد تا ضربه سختی به حسن داعی بزنند.

در جلسه هیئت مدیره نایاک نیز در سال 2008 صراحتا بیان شده که هدف از شکایت قانونی علیه من، به زانو در آوردن من بوده است. قبل از من، نایاک همین کار را علیه دکتر سیامک شجاعی، رئیس بخش اقتصاد دانشگاه کانتیکات انجام داد و با راه اندازی یک کارزار وسیع مصمم بود تا ایشان را از دانشگاه اخراج کند. جرم دکتر شجاعی این بود که در یک جلسه عمومی آقای تریتا پارسی را لابی جمهوری اسلامی خوانده بود.

فعالیت های نایاک

ریشه اختلاف و دلیل انتقاداتی که از نایاک میشود، عملکرد این سازمان و رئیس آن آقای پارسی است. هموطنان احساس میکنند که این فعالیت ها عمدتا در جهت منافع جمهوری اسلامی بوده است. بنظر من این احساس ریشه در واقعیت دارد. وقتی فردی یا سازمانی به نوعی رفتار میکند که سفیر احمدی نژاد در سازمان ملل (محمد جواد ظریف) این رفتار و فعالیت ها را می پسندد و تشویق میکند حتما باید نگران این فعالیت ها بود. در مکاتبات بین آقای پارسی و جواد ظریف می توان مشاهده کرد که بارها و بارها جواد ظریف پس از مطالعه مقاله یا مصاحبه آقای پارسی میگوید:

"تریتا مصاحبه ات با بی بی سی را دیدم. مثل همیشه فوق العاده بود". یا اینکه: "تریتا مقاله ات عالی بود. در ادامه کارت موفق باشی."

طبیعی است که نمی توان هم مورد پسند سفیر احمدی نژاد بود، با وی بطور مکرر ملاقات کرد، باهم بطور هماهنگ به فعالیت پرداخت و در پایان نیز انتظار داشت که جامعه ایرانی در باره رفتار و کردار نایاک به عکس العمل بر نخیزد.

فعالیت های آقای تریتا پارسی طی 13 سال گذشته عمدتا در جهت برداشتن فشار از روی جمهوری اسلامی بوده است. این فعالیت ها به سال 2000 نیز بر نمی گردد. خود ایشان در اسنادی که دادگاه منتشر کرده می نویسد که از سال 1997 یک گروه لابی بنام ایرانیان برای همکاری بین المللی تأسیس کرد که هدف آن برداشتن تحریم های اقتصادی از روی جمهوری اسلامی و همچنین فشار به اعضای کنگره برای اتخاذ یک سیاست دوستانه در برابر جمهوری اسلامی بود.

بابک طالبی یعنی فرزند آقای اشکبوس طالبی نیز مدتی رئیس همین گروه لابی بود. پس از آن، در سال 2001 آقای پارسی از طرف شورای آمریکائی ایرانی متعلق به آقای هوشنگ امیر احمدی استخدام شد و به آمریکا مهاجرت کرد. از همان سال 2001 ایشان در صدد راه اندازی یک گروه لابی جدید بود و سرانجام نایاک را به کمک بابک طالبی و آلکس پاتیکو براه انداخت.

در مورد اهداف این لابی، آقای طالبی به راه اندازی کلاس های آموزشی و فعالیت های مدنی اشاره میکنند. آقای طالبی درست میگویند ولی این همه حقیقت نیست. درست است که نایاک با راه اندازی این کلاس ها سعی در سازماندهی ایرانیان و برقراری تماس با قانونگزاران آمریکائی را داشت اما اینها فقط ابزار کار بود. آنچه آقای طالبی نمیگویند هدف نهائی این لابی بود.
اجازه بدهید با هم بخشی از نامه محرمانه آقای پارسی را که در سال 2002 به "روی کافی" یکی از لابیست های معروف واشنگتن نوشته بخوانیم تا با اهداف آقای پارسی و لابی نایاک آشنا شویم. روی کافی همان کسی است که بهمراه باب نی به لندن رفته بود و با دو قاچاقچی وابسته به جمهوری اسلامی قرار دار بسته بود تا ترتیب خرید هواپیمای تشریفاتی برای خامنه ای را بدهد. روی کافی با کاخ سفید و با خانواده جرج بوش نیز رابطه بسیار نزدیکی داشت. با هم نامه آقای پارسی را بخوانیم:


"اگرچه وظیفه اصلی این لابی باید بهبود رابطه ایران و آمریکا و برداشتن تحریم ها باشد اما در مرحله اول بایستی روی موضوعاتی کار کرد که حساست کمتری ایجاد میکند مثل مشکل ویزا یا تبعیض علیه ایرانیان. اگر در آغاز کار روی اینگونه موضوعاتی که بحث انگیز نیست متمرکز شویم، اینکار باعث کسب اعتبار لابی ما در میان جامعه ایرانیان می شود.

به لابی خود چهره ای انساندوستانه بدهیم

برای رفع نیاز های مالی این لابی بایستی به سراغ تاجران ایرانی رفت. اگرچه طرف حساب های اصلی این لابی تاجران ایرانی و آمریکائی هستند اما باید حتما یک چهره انسانی به این لابی و اهداف آن داد. باید توجه داشت که سازمان ایپاک یعنی لابی اسرائیل بخوبی موفق شده تا طرفداران برداشتن تحریم از روی ایران را بعنوان سرمایه داران پر طمعی معرفی کند که حاضرند برای منفعت اقتصادی خود، با یک رژیم تروریستی معامله کنند. در مقابل، کمپانی های نفتی نیز که در صف اول برداشتن تحریم ها هستند، تاکنون نتوانسته اند به کارزار خود یک چهره انسانی بدهند و مثلا در توجیه فعالیت های خود، از اینگونه دلائل استفاده کنند: "ما برای ایرانیانی که در چنگال رژیم دیکتاتوری ایران هستند نگرانیم" یا مثلا: "تحریم های موجود علیه ایران باعث ویرانی بسیاری از خانواده های آمریکائی شده که شغل خودشان را بخاطر تحریم ها از دست داده اند."

با انسانی جلوه دادن لابی خودمان هم میتوانیم اعتماد جامعه ایرانی را بخود جلب کنیم و هم میتوانیم برای پیروزی در کنگره آمریکا ازآن استفاده کنیم.

کمک مالی

تا کنون، سازمان های ایرانی – آمریکائی برای کمک مالی به سراغ کمپانی های نفتی رفته اند. این استراتژی مثل یک شمشیر دو لبه است. از یکطرف، این کمپانی ها بطور کامل با ما همراه هستند و در این زمینه گشاده دستی لازم را نیز دارند که باید به نمونه شورای امیر احمدی اشاره نمود. اما از طرف دیگر، کمپانی های نفتی وجهه خوبی در میان ایران ها ندارند و باعث بی آبروئی ما در میان این جماعت خواهد شد. باید حمایت مالی کمپانی های مزبور را محدود کرد مثلا بیشتر از ده درصد در آمد کل لابی نباشد.

باید به سراغ آندسته از بخش های اقتصادی رفت که هم چهره مثبتی دارند و هم آنکه از باز شدن دربهای ایران بروی تجارت و داد و ستد سود میبرند مثل کمپانی موتورولا که از بازار 70 میلیون نفری ایران سود سرشاری خواهد برد. بطور کلی باید توجه داشت که کمپانی هایی که در بخش ارتباطات و کامپیوتر کار میکنند منفعت زیادی در ایران دارند زیرا نیروی کار ایران مجرب ولی ارزان است مثل هند. یا بایستی برای کمک مالی به سراغ کمپانی های ساختمان، آبیاری یا شرکت های نوشابه با شرکت هایی مثل مک دونالد رفت."

همانطور که آقای طالبی مشاهده میکنند، هدف اصلی برداشتن تحریم و بازکردن بازار پر رونق ایران بروی کمپانی های آمریکائی است اما برای کسب اعتبار در میان ایرانیان باید در آغاز روی موضوعاتی کار کرد که زیاد بحث انگیز نباشد.
اما مهمترین مسئله ایکه در مورد نایاک و آقای پارسی مطرح میشود، رابطه منسجم و طولانی ایشان با کسانی در ایران است که هم با دولت جمهوری اسلامی شریک هستند و هم شغل آنان ایجاب میکند که تحریم های آمریکا برداشته شود. اسناد داخلی نایاک و مکاتبات ایشان با سیامک نمازی نشان میدهد که آقای پارسی گزارش لابی خود را به تهران برای کسی ارسال میکرده که در ایران با دولت جمهوری اسلامی شریک بوده و کار مشترک اقتصادی میکرده است. کار اصلی دوستان آقای پارسی در ایران، کمک به کمپانی های بین المللی برای ورود به بازار ایران بوده است. یا به زبان ساده تر، دلالی برای کمپانی های بزرگ بخصوص غولهای نفتی.

در پایان نیز به مسئله صلح طلبی و مبارزه با جنگ میرسیم. بنظر من اگر ارتباطات و همکاری آقای پارسی با مسئولان جمهوری اسلامی را نادیده بگیریم، زیان بار ترین بخش از فعالیت های ایشان همان است که طی چهار سال گذشته و تحت نام مبارزه با جنگ انجام داده اند.
فعالیت ایشان در این مدت خرید زمان برای برنامه اتمی جمهوری اسلامی بود. آقای پارسی جمهوری اسلامی را از صندلی متهم برداشت و حکومت ایران را قربانی توطئه های آمریکا و اسرائیل معرفی کرد تا فشار از روی برنامه اتمی اش برداشته شود. در این مسیر، آقای پارسی رهبری یک لابی قدرتمند بنام Campaign for a new American policy on Iran را بعهده داشت. یکی از همکاران آقای پارسی در این لابی خانم لیلا زند است که در باره این فعالیت ها میگوید:

"در چند سال گذشته، ما اینجا در آمریکا، از آقای احمدی نژاد و سیاست های وی از هر طریق ممکن که فکر میکردیم به مردم ایران کمک کند حمایت کردیم. ازآنجا که ما انتخاب مردم ایران (انتخاب احمدی نژاد بعنوان رئیس جمهور) را محترم می شمردیم، طی چهار سال گذشته به مقابله با هر حرکت غیر منصفانه و توهین کننده ای که علیه ایشان بعنوان ریئس جمهور منتخب ایران بود برخاستیم.

ما برای حمایت از ایشان تظاهرات براه انداختیم. با سناتورها و نمایندگان کنگره ملاقات کردیم تا از ایران و رئیس جمهورش و سخنرانی های وی دفاع کنیم. ما مقالات زیادی در دفاع از وی نوشتیم بخصوص هنگامیکه وی در سال 2007 در دانشگاه کلمبیا رفت و مورد حمله بی ادبانه رئیس دانشگاه کلمبیا قرار گرفت. هنگامیکه وی سال بعد به آمریکا آمد و با لاری کینگ در تلویزیون سی ان ان مصاحبه کرد برایش دست زدیم. ما برای وی یک جلسه دیدار بسیار محترمانه با بسیاری از گروههای صلح طلب برگزار کردیم تا دیالوگ را ترویج دهیم.

ما دلمان میخواست که همه بدانند که ما از سیاست های تهدید آمیز آمریکا علیه ایران حمایت نمی کنیم. ما با احمدی نژاد بعنوان رئیس جمهور ایران به گفتگو نشستیم. ما همه این اقدامات رانه فقط به این خاطر که به آقای احمدی نژاد مربوط میشد انجام دادیم بلکه ما در کنار کسی نشتستیم که رئیس جمهور یک کشوری است که مردمش مورد تهدید قرار گرفته اند. ما این کار را برای هر ایرانی که در داخل کشور است انجام دادیم زیرا ما هوش و انتخاب ایرانیان (انتخاب احمدی نژاد بعنوان رئیس جمهور) را محترم می شماریم.”

در پایان من براین عقیده ام که اگر آقای طالبی عینک بدبینی را بردارند و این اسناد را مطالعه فرمایند، به همان نتیجه ای میرسند که شخصیت هایی مثل پرویز صیاد یا محسن مخملباف رسیده اند و آنگاه بجای ناسزا گوئی به ایرانیان مقیم آمریکا، همراه با آنان از جای برخواهد خاست و سوالات جدی خود را از آقایان پارسی و بابک طالبی مطرح خواهند نمود.

با سپاس و امید بهروزی ملت ایران

نقش یگان ویژه ناجا و نوپو در سرکوب جنبش های مدنی و آزادیخواهانه


[ ایرج مصداقی] «نوپو» یکی از گردانهای آموزش دیده ی تیپ1 موسوم به امیرالمؤمنین یگان ویژه پاسداران نیروی انتظامی است و در بین مردم به خاطر لباسی که به تن دارند به «سیاه جامگان» نیز معروف هستند. نیروهای گردان «نوپو» کادر ورزیده، آموزش دیده و با تجربه ی نیروی انتظامی هستند که از میان پرسنل این نیرو انتخاب شده اند تا پس از طی دوره های آموزشی ویژه به عنوان نیروی آماده و قوی در عملیات مختلف به تشخیص فرماندهی نیروی انتظامی شرکت کنند. ... مقامات انتظامی و امنیتی برای یگان های ویژه پاسداران چنان که از اسمشان هم بر می آید اجراي ماموريت هاي ويژه فراتر از ماموريت هاي پليسي و پشتيباني ماموريتي ساير رده ها را به عنوان يک چشم انداز مهم در نظر گرفته اند.

مقر این نیرو در افسریه سه راه تختی است.

نیروهای واحد نوپو یگان ویژه برخلاف شایعاتی که این روزها شنیده می شود لبنانی و فلسطینی نیستند. چنانچه نیروی عرب هم در میان آن ها باشد بطور استثنانی است.


آموزش هایی که پرسنل یگان ویژه پاسداران و به بخصوص کادر نوپو می بینند متفاوت از آموزشهای عمومی پلیس و نیروی انتظامی است. علاوه بر پرسنل ورزیده و مجرب تعدادی از فارغ التحصیلان دانشکده های افسری و درجه داری که به تایید مربیان و استادان این نیرو رسیده و از توانایی و قابلیت های فردی بیشتری برخوردارند به این نیرو معرفی می شوند.




آموزش نیروهای نوپو برای مبارزه با جنبش های اجتماعی


سایت رسمی نیروی انتظامی در مورد آموزش این نیروها می نویسد:

...با توجه به وظايف حساس، خطير و طاقت فرسايي که برعهده يگان ويژه پاسدارن ناجا است، آمادگي نيروهاي اين يگان ها و آموزش هايي که به آنان ارايه مي شود نيز از حساسيت بالايي برخودار است.


ماموران يگان هاي ويژه تحت آموزش هاي تقويت جسماني اعم از ورزش هاي رزمي، دفاع شخصي و کوهنوردي، زندگي در شرايط سخت همچون کوير و کوهستان، نحوه بکارگيري تجهيزات انفرادي ضداغتشاش و آموزش هاي تخصصي استفاده از سلاح و تجهيزات ضد اغتشاش قرار مي گيرد.


همچنين تاکتيک هاي ضد اغتشاش، کمک هاي اوليه و امدادرساني، اسکي، چتر بازي و رانندگي تخصصي با خودرو و موتورسيکلت نيز به ماموران اين يگان ها آموزش داده مي شود. علاوه بر آموزش هاي فوق، اصول مختلفي نيز در سازماندهي يگان هاي ويژه مورد توجه قرار مي گيرد.


مقابله با شورش های خیابانی و اعتراض های مردمی، سرکوب هر گونه «اغتشاش» و ناآرامی، رهایی گروگان ها، مقابله با جنایتکاران خشن و اراذل و اوباش؛ حفاظت ویژه از شخصیت های رژیم و بطور کلی تمام اعمالی که امنیت رژیم و یا جامعه را به مخاطره انداخته و مقابله با آنان سرعت عمل می طلبد حوزه عمل این نیروها محسوب می شود.


سایت رسمی نیروی انتظامی موارد زیر را نیز جزو حوزه ماموریت این نیرو معرفی کرده است:



مقابله و مبارزه قاطع و مستمر با هرگونه خرابکاري، تروريسم و حرکت هاي مخل امنيت کشور، حفاظت و برقراري امنيت اجتماعات تشکل ها و راهپيمايي هاي قانوني و مجاز و جلوگيري از هرگونه راهيپيمايي و اجتماعات غيرمجاز بنا به دستور مقامات مربوطه از جمله وظايف مهم يگان هاي ويژه پاسداران ناجا به شمار مي رود ....


در برخي مواقع خاص نيز کنترل گلوگاه ها، مبارزه با قاچاق کالا و موادمخدر و مواد ناريه، سلاح و مهمات و برخورد با مظاهر فساد و مفاسد اجتماعي و پيشگيري و اعمال قانون درباره تخلفات مهم راهنمايي و رانندگي توسط اين يگان ها به اجرا در مي آيد.



سایت رسمی نیروی انتظامی موقعیت و مسئولیت این نیرو در شرایط گوناگون امنیتی را به صورت زیر تفکیک می کند:



«در وضعيت عادي (سفيد) هيچگونه رويداد و قرايني دال بر برهم زدن نظم عمومي و امنيت داخلي مشاهده نمي شود و سازمان هاي مسئول فعاليت هاي جاري خود را دنبال مي کنند.


در وضعيت غير عادي(خاکستري)انتظام جامعه به علت وقوع برخي بي نظمي ها، تخلفات و جرايم مختل شده و اقدامات مخل نظم و امنيت جامعه در مراحل نخستين بوده و اقدامات مخرب آغاز نشده است.


در وضعيت فوق العاده (زرد) وضعيت نظم و امنيت جامعه به علت وقوع تخلفات و بي نظمي هاي گسترده به شدت دستخوش اختلال شده و اجتماعات سازمان يافته و هدف دار با شعارهاي ضد نظام، اقدام به اغتشاش، حمله به اماکن و تاسيسات دولتي و وابسته به دولت و تخريب، آتش زدن و غارت اماکن مزبور و تاسيسات خصوصي و عمومي مي کنند.


وضعيت بحراني( قرمز) نيز در ادامه وضعيت فوق العاده بروز کرده و با هدف براندازي به وقوع مي پيوندد و همانگونه که اشاره شد، نيروهاي جان برکف يگان هاي ويژه پاسداران ناجا در هريک از اين وضعيت ها براساس تدابير فرماندهان وارد صحنه شده و ضمن برخورد با مخلان و متخلفان نظم و امنيت را به جامعه برمي گردانند»


استفاده از یونیفورم سیاه برای این نیرو بیشتر بدلیل تاثیرات روانشناسانه آن بر مخاطب است. نوپو نیروی جدید التاسیسی چنانکه تبلیغ می شود نیست. این نیرو به شکل فعلی در نیمه دهه شصت در کمیته های انقلاب اسلامی تاسیس شد. البته در سالهای اخیر و با توجه به هراس رژیم از جنبش های مردمی، دانشجویی، زنان و کارگری و همچنین رشد روزافزون اراذل و اوباش (که محصول بلافصل این رژیم هستند) و جنایتهای خشنی که صورت می گیرد این نیرو فعال تر و مدرن تر شده است. این نیرو در دوران احمدی نژاد به اتکای صدها میلیارد دلار درآمد نفتی و پیش بینی رژیم در مورد «تهدیدات داخلی» رشد و توسعه کمی و کیفی زیادی یافت.



در طرح ارتقای امنیت اجتماعی و دستگیری و ضرب و شتم «اراذل و اوباش» از نیروهای نوپو که صورت خود را با ماسک های ویژه پوشانده بودند استفاده شد. این عملیات به سرپرستي سرهنگ پاسدار مطهر جانشين فرماندهي يگان ويژه تهران و مسئولیت سرتیپ رضا زارعی انجام شد.

در آدرس زیر عکس های ماموران این نیرو به هنگام اجرای طرح ارتقای امنیت اجتماعی را ملاحظه کنید

http://www.farsnews.com/imgrep.php?nn=8602280125


از نیروی نوپو و یگان ویژه در «پاکسازی» منطقه خاک سفید، جنگل لویزان، نیز استفاده شد. هرچند هدف اصلی تشکیل چنین نیروهایی مقابله با جنبش های اجتماعی بوده است اما رژیم تلاش می کند با استفاده از آن ها در چنین عملیات هایی در ذهن مردم این گونه القا کند که این نیروها حافظ منافع آن ها هستند و امنیت و آرامش را به جامعه باز می گردانند.

در جریان سرکوب قیام دانشجویی 18 تیر 78 برای اولین بار نام این نیرو به عنوان «نیروی ویژه پاسدار ولایت» بخاطر نقش ویژه ای که در سرکوب اعتراضات داشت در جامعه مطرح شد. پس از برملا شدن نام این نیرو تلاش زیادی به عمل آمد که نه تنها نام آن را تکذیب کنند بلکه تاریخ راه اندازی آن را هم متناسب با نام جدیدی که روی آن گذاشته بودند تغییر دهند چرا که نفرت عمومی مردم از این نیرو می توانست نفرت از «ولایت» را در دوران قیام دانشجویی 78 تشدید کند.


پس از سرکوبی 18 تیر یکی از صاحب منصبان نیروی انتظامی که حاضر به افشای نامش نشد در مصاحبه با مطبوعات مدعی شد :



« اصطلاح «نوپو» از حروف اول كلمات «نیروی ویژه پاد وحشت » گرفته شده و این نیرو برای مقابله با آدم ربایان و ایجاد وحشت در آنها همزمان با تشكیل اجلاس سران كشورهای عضو سازمان كنفرانس اسلامی در تهران در آذرماه 1376 تاسیس شد. تعدادی از روزنامه های تجدیدنظر طلب در روزهای اخیر با انتشار مقالاتی تلاش كردند اصطلاح «نوپو » را رمزی برای عنوان«نیروی ویژه پاسدار ولایت» معرفی كنند و با مرتبط دانستن آن با واقعه كوی دانشگاه از این طریق اهداف مشكوكی را دنبال نمایند در حالیكه اصولا نیروئی با عنوان »نیروی ویژه پاسدار ولایت» وجود ندارد .»


حجت الاسلام محسن رهامی وکیل دانشجویان و از اعضای مجمع روحانیون مبارز در رابطه با نوپو می گوید:


«گروه نوپو در کمیته فعالیت خود را شروع کرد و بعد از این که کمیته منحل شد، این گروه برای جلوگیری از شورش و سرقت بیشتر فعال شد. فرمانده آنان از نیروهای سپاه بود کما این که خدابخش و ارجمندی مسئولین نوپو در زمان حادثه کوی دانشگاه نیز عنوان کردند که قبلا در سپاه فعالیت داشته اند. ... گروه هایی از نیروهای نوپو دارای لباس پوست پلنگی هستند و تکلیف مردم در رابطه با آنان مشخص است چرا که مردم می دانند آن ها وابسته به حکومت هستند ولی گروهی دیگر از نیروهای نوپو که لباس شخصی دارند برای مردم و مسئولین مشخص نیستند. »

/havad.htm#havad2


فرماندهان گروه نوپو

در سال 78 فرمانده یگان ویژه نیروی انتظامی سرهنگ پاسدار جمشید خدابخشی بود و فرماندهی نوپو به عهده سرگرد پاسدار فرهاد ارجمندی و جانشین او سروان پاسدار رامین نظری بود. این افراد به علت حمله وحشیانه به کوی دانشگاه دادگاهی شدند اما از آن جایی که چاقو دسته خودش را نمی برد همگی از اتهامات تبرئه شدند.

پس از جمشید خدابخشی فرماندهی این نیرو به عهده سرتیپ پاسدار عزیز الله رجب زاده گذاشته شد که یکی از خشن ترین و عملگراترین فرماندهان نیروی انتظامی است.


در دوران وی یگان ویژه رشد زیادی کرد. گفته می شود در مقام فرماندهی نیروی ویژه برای تهیه لباس های این نیرو با کمک دوستانش شرکتی تاسیس کردند که تولید انحصاری این لباس ها را به عهده دارند. فرماندهی رجب زاده تا سال 84 ادامه داشت تا این که پس از به قدرت رسیدن تیم جدید در نیروی انتظامی وی در ابتدا با تنزل مقام مواجه شد و به فرماندهی پلیس پیشگیری منصوب شد اما درست هنگامی که موسم بازنشستگی اش فرا رسیده بود برای مقابله با جو ناامنی و هراس از اعتراضات مردمی وی را به فرماندهی نیروی انتظامی تهران بزرگ انتخاب کردند. به احتمال زیاد گوش به فرمانی و عملگرایی محض او و مهارتش در سرکوب جبنش های اجتماعی از عوامل تعیین کننده در انتخاب او برای این پست حساس بوده است. در ضمن سابقه فرماندهی او بر یگان وپژه می تواند یکی دیگر از دلایل این انتخاب بوده باشد چرا که او را قادر می ساخت از توانایی یگان ویژه در پیشبرد طرح های سرکوبگرانه بهتر استفاده کند. وی پس از انتخاب به این سمت علاوه بر پیگیری «طرح ارتقای امنیت اجتماعی»، اجرای «طرح انضباط اجتماعي» را که به تعبیر او گسترده تر از طرح قبلی بود در دستور کار خود قرار داد. وی همچنین خبر از آن داد که «بسيج نيز در بخشي از ‏ماموريت‌هاي پليس وارد خواهد شد.» در دوران تسلط او بر نیروی انتظامی استان تهران بزرگترین و بی سابقه ترین مانور این نیرو در آبان 87 در سطح شهر تهران انجام گرفت. نیروهای نوپو یکی از نیروهای شرکت کننده در این مانور بودند. وی در باره‌ی این رزمایش بی‌سابقه‌ی شهری در تهران به خبرنگاران گفت: «این طرح هر ساله به صورت غیرمحسوس و به صورت فرماندهی‌های مجزا در بدنه ناجا اجرا می‌شده است. امسال نیز از ۳ ماه قبل برنامه‌ریزی اجرای آن انجام شده و با حضور من در فرماندهی انتظامی اجرایی شد.» (2)


از سال 84 فرماندهی یگان ویژه به عهده سرتیپ پاسدار سید مجتبی عبداللهی قرار داده شده است.




برای آشنا شدن با ذهنیت عزیز الله رجب زاده آخرین گفته های او را در مورد سرکوبی جنبش مردم می آورم. ذکر این نکته لازم است که او از سازماندهان اصلی یگان ویژه نیروی انتظامی بوده و امنیت مردم و اداره شهر تهران به عهده اوست:



«بررسی های ما نشان داده است که آشوبگران تهران را می توان به چند دسته تقسیم کرد: گروه اول مجرمان حرفه ای، اینان کسانی هستند واجد ویژگی های افراد ضد اجتماع. این افراد همواره مترصد فرصتی هستند تا امنیت جامعه را دستخوش اختلال سازند و از آب گل آلود ماهی بگیرند. اراذل و اوباش، جانیان فراری و افراد قمه کشی که از چنگ قانون گریخته اند در این گروه جای می گیرند.


وی دسته دوم را افراد وندال اعلام کرد و افزود : اینها نوجوانان و جوانانی هستند که جنون آتش افروزی دارند و قادر به کنترل تکانه های پرخانشگرانه خود نیستند به همین سبب از آسیب رساندن به اموال عمومی لذت می برند .


رییس پلیس پایتخت گروه سوم را افراد ماجراجو دانست و خاطرنشان کرد: شماری از آشوبگران اخیر نیز افرادی هستند که آستانه تحریک پایین دارند و خیلی زود جو گیر می شوند، اینها خطرجو، ماجراجو و دارای هیجان جوی منفی هستند به همین خاطر وارد جمع های آشوبگر می شوند تا نیازهای بیمارگونه خود را ارضا کنند.به گزارش ایسکانیوز، سردار رجب زاده درخصوص دسته چهارم آشوبگران گفت: این افراد وابسته به گروه های وابسته به رژیم پهلوی و ضد انقلاب و متجاوز به حقوق مردم هستند این گروه از همان آغاز انقلاب اسلامی کینه و نفرت مردم را درونی کردند و اینک در حال انتقام گیری از مردم هستند .


وی افراد ساده لوح و فریب خورده را از دیگر دسته های آشوبگران در پایتخت طی چند روز اخیر اعلام کرد و افزود: عده ای نیز بر اثر شعارهای غلط انداز گروه های سیاسی و تبلیغات فراگیر رسانه ای بدخواهان نظام فریب خورده و راهی خیابان شده اند تا بلکه به نانی یا نامی دست یابند.


...سردار رجب زاده با بیان اینکه رفتار پلیس با آشوبگران و اخلال گران امنیت مقتدرانه، قاطعانه و بی اغماض خواهد بود گفت: قانون از ما خواسته تا با تعدی کنندگان به جان و مال و ناموس مردم، شدید و قاطع برخورد کنیم و هرچه سریعتر آنان را سر جای خود بنشانیم. کسی نمی داند که در چند روز اخیر اقلیتی آشوبگر و مردم ستیز در تعدی به جان و مال مردم از هیچ جنایتی فروگذار نکردند آنان نشان دادند که جز زبان زور، شدت عمل، قاطعیت و اقتدار، قانونی را نمی فهمند .


به گزارش ایسکانیوز، سردار رجب زاده افزود: در روز دوشنبه ما از یک نمونه سه هزار نفری از شهروندان نظرسنجی کرده ایم، ... بیش از 85 درصد شهروندان خواهان شدت عمل پلیس و پایان بخشیدن سریع تر به آشوب ها هستند، آنان بیش از این تحمل اغتشاش و آشوب را ندارند و تاکید می کنند در کشوری که قوانین جامع و فراگیر دارد آشوب و اغتشاش و تظاهرات خیابانی پیامدی جز ناامنی و ترویج خشم و خشونت ندارد .»



http://iscanews.ir/fa/PrintableNewsItem.aspx?NewsItemID=311293


در آدرس زیر می توانید عکس های مربوط به آموزش های این نیرو در ارتباط با سرکوب خیزش های مردمی را ببینید




یگان موتور سوار نیروهای ویژه


به منظور ایجاد رعب و وحشت یگان موتورسواران این نیرو با لباس های عجیب که هم جنبه حفاظتی دارد و هم در اذهان ماهیت غیرانسانی و غیرمعمول آن ها را می رساند در دسته های چند ده تایی به ماموریت می روند. لباس این نیروها نیز سیاه رنگ است چرا که این رنگ شکل وحشتناکتر و بزرگتری به ماموران می دهد. موتورهای آنها به عمد از نوع تریل انتخاب شده است تا با تولید سر و صدا ایجاد وحشت کنند.


پلیس امنیت


در سالهاي اخير برای مهار جنبش اعتراضی و اشاعه بیشتر جو سرکوب در تمام نواحي انتظامي نهاد جدیدی به نام پلیس امنیت تشکیل شده است. در حالت عادی نیز فرماندهی پلیس امنیت بر دیگر فرماندهان منطقه ای نیروی انتظامی ارشدیت دارد. سردارعليپور فرماندهی پلیس امنیت را به عهده دارد و مقر اصلی آن در میدان عشرت آباد تهران است. در روزهای پس از کودتای 22 خرداد ستادی تحت این نام به صورت کمیته مشترک از نهادی اطلاعاتی و امنیتی و نظامی و انتظامی احکام دستگیری و ... را اجرا می کند.




ایرج مصداقی 29 مرداد 1388
































مانور ضد اغتشاش یگان ویژه پاسداران نیروی انتظامی در پارک پلیس واقع در منطقه تهران پارس برگزار شد.


http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=236520


بايگانی وبلاگ