حسین درخشان خودش را اینگونه معرفی میکند .





حسین درخشان خودش رو اینگونه معرفی کرده است :

اسم من «حسین درخشان» است، هفدهم دی‌ماه ۱۳۵۳ در محله «آب‌سردار» تهران به‌دنیا آمده‌ام و الان در شهر نیویورک زندگی می‌کنم.


یازده سال اول مدرسه‌ام را در «نیکان» و سال آخر دبیرستان را در دبیرستان «شهید مدنی»در نیاوران گذراندم. سه سال اول دبیرستان را البته ریاضی-فیزیک خواندم، اما سال چهارم تغییر به علوم انسانی تغییر رشته دادم و در واقع دیپلمم را با معدل ۸۱/۱۳ در رشته «علوم انسانی و اقتصاد اجتماعی» (عجب اسم پر ابهتی می‌شود وقتی به انگلیسی ترجمه شود) گرفتم.

هر چقدر معدل دیپلمم بد بود، کنکور را خوب دادم و پس از اینکه در مرحله اول کنکور سراسری سال ۱۳۷۲ رتبه‌ی بیست و سوم گرفتم، در نهایت در اولین رشته‌ای که انتخاب کرده‌بودم، یعنی «پژوهشگری اجتماعی- شهید بهشتی» قبول شدم. پس از ورود به دانشگاه بخاطر جو فوق‌العاده ناامید کننده‌ی آنروز دانشگاه و کل جامعه، روزبروز انگیزه‌ام را برای درس خواندن از دست دادم تا اینکه پس از گذراندن بیش از ۱۱۰ واحد و طی حداکثر مدت قانونی تحصیل و چند ترم مشروطی، قبل از اینکه اخراجم کنند خودم تصمیم به انصراف دادم و خلاصه با درجه فوق دیپلمی درسم را تمام کردم.


کمی قبل از انصراف، کار مطبوعاتی‌ام را در یک نشریه دانشجویی به اسم «نگاه تازه» و بعد در ماهنامه سینمایی «دنیای تصویر» شروع کردم. کمی بعدتر، پیشنهادی که به جلایی‌پور و شمس -گردانندگان روزنامه «عصر آزدگان»- درباره نوشتن یک ستون روزانه درباره اینترنت دادم، مورد توجه واقع شد و تا هنگام تعطیلی «عصر آزادگان» این ستون ادامه داشت. پس از آن، دو شماره برای «دانستنیها» نوشتم که آن‌هم پس از سه هفته توقیف شد. بنابراین، یکی دو ماه بعد به روزنامه «حیات نو» رفتم و شروع به نوشتن یک ستون هفتگی باز هم درباره اینترنت کردم که پس از چندی به یک صفحه کامل تبدیل شد. اما پس از چند هفته، ویزای مهاجرت به کانادا رسید و مجبور شدم ایران را ترک کنم.


چند هفته قبل از اینکه ایران را ترک کنم، بخاطر آشنایی‌ با همایون خیری، یکی از تهیه‌کنندگان گروه دانش شبکه تلویزیون، به کار دربرنامه‌ای به‌نام «کاوش» دعوت شدم. در ابتدا برای آنها از اینترنت مطالب علمی تهیه و با صدای خودم ضبط می‌کردم، ولی بعد بخاطر اینکه برنامه مجری نداشت بعنوان مجری پیشنهاد شدم. از آن زمان هم یکی از محققین برنامه بودم و هم مجری برنامه. کارم هم این بود که لابلای بخشهای مختلف برنامه می‌آمدم و بجز حرفهای کلی و گاهی بیهوده‌ای که می‌زدم، تعدادی سایت علمی مرتبط با موضوع هر برنامه هم در پایان کار معرفی می‌کردم.


چون نمی‌خواستم اسمم را به عنوان مجری برنامه، پایین صفحه بنویسند، فقط چند تا از خانم‌های پیر فامیل فهمیده بودند که آن جوانی که عصرها ساعت هفت شب درباره مسایل عجیب و غریب حرف می‌زد، من بودم. البته مطمئنم حتی اگر اسمم را هم پایین صفحه می‌نوشتند فرقی نداشت. آخر چه کسی همینطوری در بهترین ساعت‌های روز، تلویزیون آنهم شبکه یک نگاه می‌کرد که حالا بنشیند و در یکی از کم‌بیننده‌ترین ساعتها، یک برنامه علمی ببیند؟


پس از پنج، شش برنامه ظاهرا نامه‌ای از مقامات بالاتر شبکه آمد که مرا ممنوع التصویر می‌کرد. هرگز دلیلش را نفهمیدم ولی خیلی هم تعجب نکردم. چون من نه مثل بقیه مجری‌ها ریش داشتم، نه کت و شلوار قهوه‌ای و پیراهن سرخابی می‌پوشیدم، نه مرتب «خسته نباشید» و «التماس دعا» می‌گفتم، نه کاکل و پشت مو داشتم و نه انگشتر عقیق دستم می‌کردم. اتفاقا تنها دلیلی که بطور شفاهی از یکی از مسئولین برنامه شنیدم این بود که انگشتر طلای سفید و ساده‌ی ازدواجم در کادر دیده می‌شد.


الان بجز نوشتن این وب‌لاگ و وب‌لاگ انگلیسی‌ام، وب‌سایت نیمه‌خبری دسته‌جمعی صبحانه را نگهداری می‌کتم. هر هفته برای برنامه‌ی روز هفتم در بخش فارسی بی.بی.سی یک برنامه‌ی صدایی ده دقیقه‌ای آماده می‌کنم. همچنین برگزیده‌ای از مطالب همین وب‌لاگ را به انتخاب مسوولین هفته‌نامه‌ی شهروند، هر سه‌شنبه در آن منتشر می‌کنم.


پس از حدود سه سال زندگی در تورنتو تصمیم به بازگشت به دانشگاه و گرفتن مدرک لیسانسم در همان رشته‌ی جامعه‌شناسی از دانشگاه تورنتو گرفتم و فعلا مشغول آن هستم.


بجز دانشگاه تورنتو، که در آن فعلا دارم درسم را در همان رشته‌ی جامعه‌شناسی ادامه می‌دهم،مهمترین مشغولیتم «طراحی مالتی‌مدیا» یا
Multimedia Design است که فعلا به شکل آزاد یا Freelance به آن می‌پردازم و بر اساس آن برای

مشتریهای مختلف ، «وب‌سایت» می‌سازم. البته همه کارهای آن را نیز خودم می‌کنم: از گرافیک گرفته تا برنامه‌نویسی. جز اینها، نوشتن همین وب‌لاگ سردبیر: خودم، به فارسی و انگلیسی، به علاوه‌ی چرخاندن چند وبسایت دیگر مانند صبحانه، ایران‌فیلتر، وب‌لاگ‌های ایرانیان هم از کارهایی است که برای خودم تراشیده‌ام.

لازم بذکر است که وی بعد از بازگشت به ایران ظاهرا دستگیر شد ولی شواهدی وجود دارد مبنی بر اینکه وی در حال همکاری با دستگاه های اطلاعاتی حکومت میباشد و در جهت دستگیری وبلاگ نویسان و فعالین سیاسی با این سازمانها همکاری های کسترده ای دارد .



0 نظرات:

بايگانی وبلاگ